Sinossi
Shamim Shamse, affermato professore di letteratura persiana dell'Università di Tehran, si sta affacciando alla soglia dei quarant'anni quando il passato riemerge con prepotenza nella sua vita. Una studentessa polacca, Eliza, si presenta nel suo studio senza preavviso dicendo di essere la figlia di Adri, la ragazza che Shamim aveva amato da giovane e che gli aveva spezzato il cuore con una partenza tanto inspiegabile quanto definitiva. Adesso, ventitré anni dopo, Eliza è arrivata da Varsavia carica di notizie e determinata a far luce sul vissuto di sua madre e della nonna, Barbara, che durante la Seconda guerra mondiale aveva trovato rifugio nella città di Isfahan dopo essere approdata in Iran insieme ad altre migliaia di profughi polacchi reduci dai gulag sovietici. Nonostante la moglie e la figlia di Shamim insistano per lasciare il paese, sempre più in balia del tumultuoso clima elettorale del 2009, lui decide di rimanere e incoraggiato dall'inseparabile amico d'infanzia, Taher, accetta di aiutare Eliza nelle sue ricerche e, forse, dare finalmente un senso all'abisso di domande che Adri aveva lasciato dietro di sé.
- ISBN:
- Casa Editrice:
- Pagine: 304
- Data di uscita: 18-03-2019
Recensioni
نمرهی واقعی: 2.5 مدتی پیش گزارشی خواندم دربارهی اینکه رمانهای عاشقانه معمولاً همیشه نسبت به رمانهایی در موضوعات دیگر پرفروشترند. دور از انتظار هم نیست. اما اگر قصه تکراری باشد، خواننده باید به کدام ویژگی دیگر داستان چنگکش را بیاویزد و داستان را تا ته بخواند؟ مردی میانسال با گذشتهای لبریز از عش Leggi tutto
کتاب تو به اصفهان بازخواهی گشت نوشتهی مصطفی انصافی از نشر چشمه استاد شمیم ادبیات درس میدهد؛ زن و دخترش او را به مقصدی دیگر ترک کرده و حال، آمدن دختری از لهستان، یاد یک عشق قدیمی را زنده میکند؛ یاد آدری که دیگر نیست... و معمای اینکه چه شد در آن شبی که آدری رفت... بوی ایران میدهی بوی اصفهان و تهران را و Leggi tutto
قصه ای که سرگذشت زنی لهستانی درایران واصفهان درمتنش روایت می شود .محرک من برای خواندن آن علاقه من به موضوع لهستانیهای مقیم ایران بود .کتاب بدی نیست. منسجم و خوش خوان است . Leggi tutto
شخصیت ها و روایت داستان دلپذیر بود، این لذت با نثر نه چندان قوی داستان در دو کفه ی برابر قرار نداشتنند.
تو به اصفهان بازخواهی گشت,اولین کار از نویسنده جوان،مصطفی انصافی،شرح زندگی شمیم, استاد دانشگاه میانسال و خسته از شرایط در بحبوحه ی هشتاد و هشت ِملتهب است .شمیم در فکر مهاجرت از کشور است که به الیزا، دختری لهستانی با گذشته ای مبهم روبرو میشود... کتاب مابین روایت دوم شخص و سوم شخص نوشته شده و در این حی Leggi tutto
کتاب خوبی بود انصافا. کاش همه رفاقتا مثل شمیم و طاهر بمونه. سالم، قوی، ادامه دار... موضوع لهستانی هایی که به علت جنگ جهانی تو ایران اومدن دست مایه خیلی از داستان ها بوده... کتاب کنکاشی در گذشته، برای فهم گذشته، برای جواب گرفتن از گذشته ست... Leggi tutto
متاسفانه کناب را دوست نداشتم گستره داستان از جنگ جهانیست تا قضایای هشتاد وهشت داستان غیرایرانی ها و غیر مسلمان هایی که عاشق زبان و فرهنگ ایرانی و محرم هستند! سوژه قدیمی که گویا هنوز ظرفدار دارد Leggi tutto
.الیزا که پدرش توی سفارت لهستان در تهران کار میکرد و مادرش آدریانا که متولدِ تهران بود؛ برای مشاوره گرفتن دربارهی پایاننامهاش با موضوع "ادبیات ایران بعد از کودتای هزارونهصدوپنجاهوسه" رفته بود دانشگاه تهران و سراغ از از دکتر شمیم شمسه گرفته بود. ولی پایاننامه بهانه بود. او میخواست ردی از مادر Leggi tutto
Citazioni
Al momento non ci sono citazioni, inserisci tu la prima!